شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگری برسد
خبر به دور ترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
چه میکنی اگر او که خواستی یه عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
گلایه ای نکنی بغض خود بخوری
که گریه ی تو مبادا به گوششان برسد
رها کنی بروند ودوتا پرنده شوند
خبربه دورترین نقطه ی جهان برسد
خداکندفقط این عشق از سرم برود
خداکند فقط زود ان زمان برسد
همه دنیا پراز گلهاست ولی گلدان من خالیست
اسیر هستی خویشم بدانم اوج بیماریست
نفس دلگیر دارم من وجودم خشک و بی ماهیست
اگرامروزسیمایی سیه دارم دلیلش روزگار بی مهابایست
...........................................................................
تو راچون من هوس دارم نه دیگر میل به کس دارم
دلم لبریز این عشق است چوعاشق یک قفس دارم
تقدیم به دوست شکلاتی
صوفیا دیرتو دیگر نبود خانه ی من که من از خانه به ویرانه شدم
تو برو کنج همان گوشه ی راز که من از دست تو دیوانه شدم
...........................................................................................
جان من میسوزد انگاردر میان شعله ها نیست دیگر ان سیاوش بگذرد از شعله ها
شعله ای نیست در اینجا من زخود پنداشتم طرز فکرم نادرست و اتشی اینجا به راهست
...................................................................................................
سلام
وقتی تو خواستی که بخواهم پس خواستم
یادته گفتی بیا باهم از این گوشه ی تاریک رها شیم
مثل پروانه از این پیله ی تنهایی جداشیم
یادت اومدکه چقدرساده و شیرین، به حرفت پرپرواز گشودم
بادوبال کوچک خود دل ازاین پیله ی ناجور گسستم
خسته نیستم ،ولی، درقدم اول عشقم
فکر این باش !به امید بودن باتو ،پادر این راه گذاشتم
تقدیم به دوستی که خواست دوستیمون تا نداشته باشه
ادامه مطلب...
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
بیا قرار بگذاریم که . . .
هیچ وقت با هم قرار ی نداشته باشیم !
بگذار همیشه اتفاق بیافتد !
...
این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم !
منتظر ِ یک اتفاق که " تــــو " را به " مـن " برساند.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By LoxBlog :.